• وبلاگ : 3+1 هنگولـــيدهـــ (بچهـــ هاي وبتـسايتــي )
  • يادداشت : فقط امير
  • نظرات : 1 خصوصي ، 58 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ترگل 

    روزي که باهات اشنا شدم يادمه يه دختر مغرور شيطون و البته مهربون بودي وبلاگت راجب عشق من بود راجب کسي که ب عشقش زندگي ميکردم اون موقع منم يه دختر عاشق تو يه خونواده خيلي مهربون بودم وقتي باهات حرف ميزدم ارامش ميگرفتم هر چي بيشتر ميگذشت بيشتر بهت وابسته ميشدم ( شايد اگه شيدا يا فافا يا هر کس ديگه اي اينو بخونه ناراحت بشه من) به جايي رسيده بودم که وقتي با دختراي ديگه حرف ميزدي ناراحت ميشدم ولي نشون نميدادم ميترسيدم بهت بگم چقدر دوست دارم ميترسيدم بگم اگه نباشي نفس نميکشم ميترسيدم ب هر دلايلي از دستت بدم اما ....وقتي با شيدا يا فافا حرف ميزدي يه جوري ميشدم دوس داشتم فقط با من باشي ....

    ادرس ويسگونتو داشتم وقتي عکسي دستتو گذاشتي ....ديووونه شدم ميفهمي ديووونه چرا اون غلطا رو کردي من که نه خونواده دارم نه هيچي حداقل تو بمون لعنتسيييييييييييييييييييييييييييي